![]() |
![]() |
من اسمان را پشت پنجره ی تنهاییم می بینم
و صدای رویش برگ های مرده را در باغ کوچک حیاتم
از تیک تیک یاعت انتظار اتاقم می شنوم
من در اینه ی تکرار لحظه هایم
جنبش برگ های باغ تنهایی را
درکنار رنگین کمانی از خوشبخی
و اغاز لحظه ی شادی را
در عمق نفس های خاک
حس می کنم
صدای تپش پاکی می اید
من به شوق و صداقت خاک
ایمان می اورم
و به روح سعادت
در محفل هستی
و وسعت برگ های شاتوت حیات
من به خدایی که مهربانی باران را به خاک بخشید
و زندگی
وبودن را در عمق وجودش جای داد
ایمان می اورم
و من
صدای خنده ی یاس باغچه ام را
که سرمست بود از تولد شقایق
با سرودی از دوستی
که ابر محبت می نواخت.
من در سایه ی ابر محبت ایمان اوردم.
ایمان اوردم
به محبت
ایمان اوردم
به دوستی
من ایمان اوردم
به عشق
حکایت عشق.......!
شورش
با ورود خود کلبه ی فقیرا نه ام را مزین ساختید
من تنهایم
با تو ام
[عناوین آرشیوشده]
![]() |
![]() |